
ششم اوت ۱۹۴۵، آسمان هیروشیما با نخستین انفجار اتمی تاریخ شکافته شد و شهری در یک چشمبههمزدن به ویرانهای سوزان بدل گشت. آن فاجعه پایان جنگ جهانی دوم بود، اما بیش و پیش از آن، هشدار نهایی به بشریت که بیاعتنایی به نشانههای خطر، فروپاشی سیاست و سازش و بازگشت منطق قدرت میتواند بار دیگر جهان را تا آستانهٔ نابودی کامل پیش ببرد؛ هشداری که امروز، در پرتو جنگها و بحرانهای تازه، بیش از هر زمان دیگری به گوش میرسد.
ششم اوت ۱۹۴۵، ساعت ۸ و پانزده دقیقهٔ صبح، آسمان بر فراز هیروشیما گشوده شد و نخستین بمب اتمی تاریخ بر شهری فرود آمد که هنوز در خواب جنگ بود. در یک لحظه، بیش از هفتاد هزار نفر جان باختند؛ بسیاری دیگر، در روزها و ماههای بعد، در آتشسوزیها و از تابش مرگبار، خاموش شدند. تصویر قارچ عظیم، ویرانههای بیانتها و بدنهای سوخته، نه فقط پایان جنگ جهانی دوم، بلکه هشدار نهایی به بشریت بود که مسیر دههٔ سی و سالهای جنگ، به چه فرجامی میرسد.
هیروشیما زادهٔ روندی بود که از بحران اقتصادی ۱۹۲۹ آغاز شد، با اوجگیری فاشیسم و نازیسم و شکست دیپلماسی ادامه یافت و سرانجام، با فروپاشی نظم جهانی و جنگی همهگیر، به نقطهای رسید که در آن نابودی کامل شهرها و مردمان، به گزینهای «عادی» بدل شد. آنچه در دههٔ سی رخ داد، محصول بیاعتنایی به نشانههای خطر و توهم مصون بودن بود؛ همان اشتباهی که امروز نیز میتوان ردّ آن را در برخی کانونهای خطرناک جنگ در خاورمیانه و اروپا ...دید.
تکرار الگو، با چهرهای نو
جهان امروز در ظاهر با ۱۹۳۰ هیچ شباهتی ندارد: اقتصاد جهانیشده، انقلاب دیجیتال، هوش مصنوعی، تغییرات اقلیمی و پایان اغلب رژیمهای تمامیتخواه قرن بیستم. اما زیر این پوسته، همان روندهای خطرناک در حال تکرار است: فروپاشی اعتماد بینالمللی، خیزش اقتدارگرایی، بحرانهای مالی، حمایتگرایی تجاری و شکلگیری بلوکهای متخاصم.
دموکراسیها، از یک سو با تهدیدهای خارجی و از سوی دیگر با فرسایش درونی - فساد نهادها، زوال طبقهٔ متوسط، و گسترش پوپولیسم - روبرو هستند. نظم جهانی، که پس از جنگ دوم بر پایهٔ نهادها و قواعد مشترک بنا شده بود، رو به زوال است.
بازگشت منطق امپراتوری و خطر جنگ فراگیر
جنگ اوکراین، درگیریهای خاورمیانه، تهدید چین علیه تایوان و تنشهای آسیای جنوبی، نشانههایی است از بازگشت دوران «عصر امپراتوریها» که در آن زور جای قانون را گرفته است. تعداد جنگها و منازعات مسلحانه به بالاترین حد از ۱۹۴۵ رسیده و هیچ قدرت یا نهادی برای مهار خشونت باقی نمانده است.
اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید
در همین حال، قدرتهای بزرگ با تشکیل بلوکهای اقتصادی و نظامی متخاصم، به سمت «اقتصاد جنگی» حرکت میکنند؛ وضعیتی که هر بحران منطقهای را میتواند به جنگی جهانی بدل سازد. امروز، این خطر تنها به جنگ متعارف محدود نیست: رقابت تسلیحاتی و هستهای دوباره شدت گرفته و آستانهٔ استفاده از سلاحهای کشتار جمعی، در منطق سیاست قدرت، پایینتر آمده است.
هیروشیما باید همواره به ما یادآوری کند که وقتی سیاست فرو میپاشد و منطق قدرت جایگزین قانون میشود، پایان کار میتواند نابودی کامل باشد. بمب اتمی تنها ابزار ویرانی مطلق نیست؛ فناوریهای نوین، از سلاحهای سایبری تا پهپادهای انتحاری و جنگهای هوش مصنوعی، میتوانند فجایعی همسنگ هیروشیما بیافرینند.
دموکراسیها هنوز فرصت دارند مسیر را تغییر دهند: با احیای وعدهٔ رفاه، برابری و آزادیهای فردی؛ با بازسازی اتحاد ملتهای آزاد و مستقل و با ایستادگی در برابر دروغ، ترسپراکنی و عوامفریبی که همواره نردبان صعود استبداد بودهاند.
هیروشیما یادآور این حقیقت است که سقوط در پرتگاه، یکباره رخ نمیدهد؛ گامبهگام، با عادت کردن به بحرانها، با عادیشدن جنگ و با سکوت در برابر نقض قانون آغاز میشود. امروز، جهان یک بار دیگر بر لبهٔ همان پرتگاه ایستاده است. پرسش این است که آیا این بار میتوان از گام نهادن در آن خودداری کرد، یا باید منتظر هیروشیماهای تازه بود.