آذربایجان؛ مادر گهواره فروشان یا گهواره مادرفروشان (۲)-داملا دیرنچر

داملا درنچر

اپیزود چهارم: تبعات استعمار

آذربایجان یکی از قدیمیترین نامهای سرزمینی است که در کتیبه های باستانی چند هزار ساله یافت و روی سکه های هزارساله ضرب شده و همچنان مورد استفاده است. بنا بر یک روایت اتیمولوژیک، این نام از ترکیب چهار واژه آذ (یا آز)، َر، بای، و جان است. "آذ" که نام سرسلسله ترکان اوغوز است، نماینده اتصال این سرزمین به این خاندان ترک است. شکل گفتاری اوغوز (آذ یا آز)، در دیگر نقاط فلات ایران هم در ترکیب نامهای سرزمینی بکار رفته است، مثلا شیراز، آستارا، آراز، ...در زبان ترکی، " َر" هم در شکل پیشوندی و هم در فرم پسوندی برای انتساب جوانمردی به شخصی رفیع به کار میرود نظیر ارسلان، ارشک، ارطغرل و ... "بای" مرتبه بالای فرد را در سلسله مراتب حکومتی نشان میدهد که پس از فروپاشی نظامهای شاهنشاهی برای تعارف کلامی در گفتار امروزی به کار میرود. "جان" (یا کان) پسوند مکانسازیست بسیار پرکاربرد.

مساله امروز آذربایجان از روزی تشدید شد که نسیم مشروطیت از سمت سرزمینهای عثمانی در آن وزیدن گرفت. ولیعهدنشین آذربایجان که همزیستی مسالمت آمیزی با پایتخت ممالک محروسه داشت، آبستن انقلاب مشروطه و عرصه نبرد نیروهای متجدد و محافظه کار شد. جبهه تجددخواهان که از اتحاد نیروهای غربگرا و قهرمانان مردمی تشکیل شده بود در جنگی سخت محافظه کاران طرفدار سلطنت مطلقه قاجار را شکست داده و راهی تهران شدند تا در غربت چندپاره شوند، درد زایمان سرزمین مادری ترکان اوغوز بی ثمر مانَد و نوزاد مشروطه در گهواره با نوزاد جعلی "ایران پهلوی" معاوضه شود. رابطه آذربایجان با ایران جدید از همکاری به وابستگی و نهایتا استعمار تقلیل یافت تا مانقوردهای آذربایجان یکی رییس جمهور ولی فقیه ایران و دیگری تملقگوی پسر شاه سابق ایران شوند، در حالیکه آذربایجان بی سر است. به بیان دیگر،  هویت دوگانه زمانی به سطح تقابل حذفی رسید که مفهوم ایران در برابر آذربایجان تعریف شد، فارسی مقابل ترکی قرار گرفت و مفهوم جدید ملت ایران نه از شمول بلکه در سلطه بر ملت آذربایجان شکل گرفت.

روابط بین دو ملت در چهار سطح همزیستی، همکاری، وابستگی و استعمار طبقه‌بندی میشوند. همزیستی (تعامل ساده) ابتدایی‌ترین سطح رابطه است که در آن طرفین صرفاً در کنار هم وجود دارند، بدون الزامی جدی به همکاری یا درگیری. همکاری (مبادله) رابطه‌ای دوسویه و بر مبنای منافع مشترک است که در آن طرفین چیزی (تجاری، علمی، فرهنگی) می‌دهند و چیزی می‌گیرند. در سطح وابستگی (سلطه‌ی نرم)، یک طرف در زمینه‌های اقتصادی، نظامی یا فرهنگی به طرف دیگر وابسته می‌شود. استقلال ظاهری ممکن است وجود داشته باشد، اما تصمیم‌گیری‌ها به شدت تحت تأثیر طرف مسلط است. استعمار ولی بالاترین و آشکارترین سطح سلطه است که با حضور مستقیم یا غیرمستقیم قدرت استعمارگر بر سرزمین و مردم به وقوع میپیوندد.

استعمار به فرایندی گفته می‌شود که در آن یک قدرت بر سرزمین، منابع و مردم سرزمین دیگری سلطه پیدا کند و آن‌ها را در جهت منافع خود به کار گیرد. استعمار داخلی زمانی رخ میدهد که دولت یا گروهی حاکم در داخل یک کشور، مناطق یا اتنیکهای خاصی از همان کشور را به شکل استعماری تحت سلطه و بهره‌کشی قرار دهد. سیاست‌های تمرکزگرایانه‌ای که در آن اقلیت‌های اتنیکی یا مناطق پیرامونی در داخل یک کشور از منابع و امتیازات محروم می‌شوند و در خدمت مرکز یا فرقه مسلط قرار می‌گیرند مصداقهای شناخته شده استعمار داخلی هستند. برخلاف استعمار کلاسیک، در استعمار مدرن، به جای اشغال مستقیم، از ابزارهای اقتصادی، فرهنگی، رسانه‌ای و سیاسی برای سلطه استفاده میشود.

همانطور که گفته شد، قریب یک قرن است که رابطه مردم آذربایجان با مرکز دولت-ملت ایران، در سطح سلطه نرم (وابستگی) و سلطه سخت (استعمار داخلی) مانده است. این مردم به طور سیستماتیک از زبان، تاریخ، فرهنگ و هنر خود محروم شده و آماج فرهنگ بیگانه تحمیلی ناگزیر از روی کردن به فرهنگ غریبه در مرکز و یا مقاومت در آذربایجان شده اند؛ دوراهی مانقورد شدن، خیانت به سرزمین و زبان مادری، غلامی و سفلگی برای لقمه ای نان چرب و یا مقاومت برای زنده نگه داشتن شعله خانه مادری. دوگانه ای که در تمام سرزمینهای تحت استعمار دیده میشود. دوگانه ای که به راحتی کنشگرانی را که از یک منظر خائن معرفی میشوند، در آنسوی جبهه خادم نشان میدهد. به عبارتی دیگر آذربایجان که بدون قید و شرط گهواره ای بوده برای رشد نوادگان اوغوز توسط آن بخش از فرزندانش که گرفتار حرص شده اند حراج میشود. این است سرنوشت سرزمینی که گروگان گرفته شود و تحت استعمار باشد. سوال بزرگ اینست که آیا تمام نوادگان اوغوز مانقورد میشوند یا دسته دیگری هم هستند که به گونه دیگری رشد می یابند؟

پایان

#آزربایجان

کلیدواژه‌ها