
دوازده روز جنگ و شش تجربه (قسمت اول)
۱- توهم خودبزرگ بینی
نویسنده: داملا دیرنچر
اعتماد به نفس، تطابق تصور سوژه از توانمندیهایش با خود واقعی توانمندیهایش است. اعتماد به نفس کاذب زمانی معنا می یابد که فرد یا گروهی باور کرده باشد توانایی انجام کاری را دارد که عملا از انجامش در آن حد تصور شده ناتوان است. در صورت افراط در این خصیصه، نوعی اختلال در ارتباط با "خود" پدیدار میشود که تحت عناوینی نظیر خودخاص پنداری، خود شیفتگی و یا خودبزرگ بینی تعریف میشود. تداوم چنین اختلالی منجر به جدایی شخص (یا گروه) مورد نظر از واقعیتِ خود و افتادن در دام توهم بزرگ منشی میشود. در این حالت، آن فرد (یا گروه) ادعاهایی میکند که تناسبی با قابلیتهای واقعیش ندارد و مرزی هم برای محدودیت ادعاهایش قائل نمیشود.
سنت اقتدارگرایی و فرهنگ کهن پدرسالار، نظام آموزش تمرکزگرا، ساختار اجتماعی مبتنی بر برتری جویی برای بقا، ناآگاهی و انکار اختلالات روانی، و رواج بی برنامه فضای مجازی و فرهنگ خودنمایی باعث شده اند توهم خودبزرگ بینی در خاورمیانه بیشتر از نقاط دیگر جهان به چشم بیاید. همبستگی مثبت توهم خود بزرگ بینی با میزان ترشح هورمون تستوسترون منجر میشود این اختلال در مجامع بسته مردانه بیشتر دیده شود. رجزخوانی و ادعاهای واهی از مردانی که در میان مردان دیگر احاطه شده اند میتواند نشانه ای از شیوع این اختلال باشد. پادگانهای نظامی، محافل ایده ئولوژیک و فرقه های مذهبی مردسالار محیطهای مناسبی برای رشد توهم خودبزرگ بینی هستند. انتصاب خروجیهای این محیطهای بسته در نهادهای قدرت، تضمینی برای تزریق دایمی این توهم در سطح جامعه است.
در چنین بستری، ایده امحای اسراییل از روی زمین نه یک وهم بلکه یک امر عادی و در دسترس تعریف میشود. در ادامه، وعده شخم زدن حیفا و تل آویو و به باد دادن کرک و پر سران اسراییل داده میشود. تجهیزات و نیروهای گسترده امریکا در خاورمیانه به گوشت زیر دندان تشبیه میشود و رییس جمهور امریکا قمارباخته خطاب میشود. نتیجه سالها خودبرتربینی متوهمانه در چند روز حاصل میشود؛ مرگ بلندمرتبه ترین فرماندهان نظامی با دسترسی کامل به تمام منابع کشور نه در یونیفرمهای نظامی و در میدان جنگ بلکه با پیژامه و در اتاقهای خوابشان یا نهایتا با لباس غیرنظامی و در حال سفر اتفاق می افتد. ورودیهای پرهزینه ترین تاسیسات هسته ای جهان توسط همان ارتشی بمباران و پلمپ میشود که تا یک هفته پیش خبر از به سرقت رفتن سرّی ترین اطلاعات نظامی اش از تریبونهای سپاه داده میشد. حتی یک سرباز از ارتش متجاوز کشته نمیشود و حریم هوایی کشور به دشمنی واگذار میگردد که تا دیروز حتی در میادین ورزشی هم به رسمیت شناخته نمیشد.
مهار توهم خودبزرگ پنداری اصلا کار آسانی نیست ولی میتوان نسخه ای درمانی در سه ساحت برای آن پیچید. یکم در سیاست، دسترسی نظامیها از کرسیهای تصمیم گیری تخصصی کوتاه گردد تا کشور از شکل یک اردوگاه خارج شود، کسی با یک سینی فلزی به دنبال شکار ویروس کرونا نگردد و منابع زیرزمینی برای پروار کردن مافیایی ناشناخته هدر داده نشود. دوم در ساحت اخلاق، فضیلت تواضع به جای تملق، مدح و اغراق ترویج گردد تا با تغییر تدریجی فرهنگ عمومی، خودپذیری جایگزین خودبرتربینی (یا خود ذلیل پنداری در تکمیل آن) شود. تواضع که یکی از سه فضیلت برتر پروتستانهای امروزیست میتواند جایگزین مداحی و غلو در خطبه های واعظان شیعه شود. سوم در ساحت حقوقی، تمرکز زدایی از قدرت مطلقه نهادی میتواند نظارت بینانهادی را تقویت کند که نتیجه میان مدتش تکیه بر ارزیابیهای واقعی به جای بافته های ذهنیست. جرم انگاری جاسازی تراوشات ذهنی در گزارشها و اسناد رسمی به جای وقایع عینی، اقدامی رادیکال برای بازگشت به تعادل عقلی در نظام حاکمیتی خواهد بود که هزینه توهماتش را همه در تمام سطوح میپردازیم.
آموزه تجربه اول: یا باید با وسواس تمام به روشهای علمی، ارزیابی های ابژکتیو و فکتهای واقعی پیرامونمان بچسبیم و یا منتظر روزی باشیم که توهم خودبزرگ بینی نابودمان کند.